پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
√ The End ...
тнЄ ...
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيام‌هاي پارسي يار
√ The End ...
тнЄ ...استان كرمان / كرمان
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيام‌هاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در فروردين 1404
1 - در انتظار آفتاب
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+
به شيشه گفتم دوستت دارم شکست به گل گفتم دوستت دارم پژمرده شدبه درياگفتم دوستت دارم خشک شدحالابه تومي گم دوستت دارم مواظب باش بي وفانشي .....
اگه به شيشه گفتي دوست دارم حتما رفتي که دلش شکست.اگه به گل گفتي حتما بعدش چيديش که پژمرده شد.اگه به دريا گفتي حتما نرفتي ديدنش که بخار شد.حالا که داري به اون ميگي تنهاش نذار که بي وفا بشه - آواي من
+
يه ليوان از تو اون کابينته بردار
+ خب.
- پرتش کن زمين.
+ خب.
- شکست؟
+ آره.
- حالا ازش عذرخواهي کن.
+ ببخشيد ليوان. منظوري نداشتم.
- دوباره درست شد؟
+ نه…
- متوجه شدي . . .!!؟؟؟
نه متوجه نشدم :D - * نهانخانه جان*
يعني اگر دل کسي رو بشکني معذرت خواهي فايده اي نداره.سعي کن نشکني دلي - √ The End W
*دلِ خوش* - سبحان.
+
سه چيز مهم !
سه چيز را با احتياط بردار : قدم, قلم, قسم
سه چيز را پاک نگهدار: جسم, لباس, خيال
از سه چيز خود را نگهدار: افسوس, فرياد, نفرين کردن
سه چيزرا بکار بگير : عقل, همت, صبر
اما سه چيز را آلوده نکن : قلب, زبان, چشم
سه چيز را هيچگاه و هيچوقت فراموش نکن: خدا, مرگ, دوست خوب
سه چيز را هميشه فراموش كن: خوبي اي كه به ديگران كردي، بدي اي كه ديگران به تو كردند. عبادت خالصي كه براي خدا كردي - عکاس آماتور
بسيار عالي - 229602-شميم يار
چه قدر خوب ميشه که همشو بکار بگيريم - افرااااا
+
نزديکت مي شوم بوي دريا مي آيد
دور که مي شوم صداي باران
بگو تکليفم با چشمهايم چيست ؟
لنگر بيندازم و عاشقي کنم ، يا چتر بردارم و دلبري کنم ؟
بگو تکليفم با چشمهايم چيست ؟ - سبحان.
+
دلم يخ ميزندگاهي ، دراين سرماي تنهايي
شبم قنديل ميبندد از اين يخهاي تنهايي
قلم آهسته مي راند بر اين خط بلند ، اما
گمانم ياد مي گيرد ز من انشاي تنهايي . . .
انشاي تنهايي . . . - سبحان.
+
آنقدر با تنهايي انس گرفتم که ديگر زبانش را مي فهمم !
و فهميدم…
تنهايي هم مي تواند عشق خوبي باشد به شرط اينکه
درکش کنم
تنهايي هم مي تواند عشق خوبي باشد.. - سبحان.
+
دنيا ! نخواستيم يار بي وفا ، تنهايي بهتر
درد تنهايي نخواستيم شفا ، تنهايي بهتر
يک عمر در پي يار باوفا ، با وفا بوديم
اما نديديم به غير از جفا ، تنهايي بهتر . . .
يــــکـــــ عـــمــــر.. - سبحان.
+
گفتم: خدايا سوالي دارم!
چرا وقتي شادم همه با من ميخندند.
ولي ، وقتي ناراحتم کسي با من نميگريد؟!
جواب داد: شادي را براي جمع کردن دوست، آفريده ام
ولي ، غم را براي انتخاب بهترين دوست ..
+
مي گن با هرکي دوست بشي شکل و فرم اونو مي گيري
فکرشو بکن…
اگه با خدا دوست بشي ، چه زيبا شکل مي گيري .
+
دانشجويي به استادش گفت:
استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهيد عبادتش مي کنم و تا وقتي خدا را نبينم ان را عبادت نمي کنم.
استاد به انتهاي کلاس رفت و به ان دانشجو گفت : ايا مرا مي بيني؟
دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتي پشت من به شما باشد مسلما شما را نمي بينم.
استاد کنار او رفت و نگاهي به او کرد و گفت : تا وقتي به خدا پشت کرده باشي او را نخواهي ديد !
+
ماهي به آب گفت تو نميتوني اشکهامو ببيني چون من تو آبم
آب جواب داد اما من اشکهاي تو رو احساس ميکنم
چون تو توقلب مني
+
پسره تو كليسا نشسته بوده، يهو مي‌بينه يه دختر خيلي خوشگل مياد تو. ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه. دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي ، پول دادي ، قيافه دادي ، خانواده خوب دادي... فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام... اونم يه شوهر خوبه ...يا حضرت مسيح! خودت كمكم كن! پسره از پشت مجسمه مياد بيرون ميگه: عيسي هل نده! هل نده زشته ، خودم ميرم!
+
پسر و دختر کوچکي با هم بازي مي‌کردند. پسر چند تا تيله داشت و دختر کوچولو هم چندتايي شيريني با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت: «من همه تيله‌هايم را به تو مي‌دهم و تو همه شيريني‌هايت را به من بده.»
دختر کوچولو قبول کرد. پسر بزرگترين و قشنگترين تيله‌اش را مخفيانه برداشت و بقيه را به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همان جوري که قول داده بود تمام شيريني‌هايش را به پسرک داد.همان شب...
دختر کوچولو با آرامش تمام خوابيد و خوابش برد. ولي پسر کوچولو نمي‌توانست بخوابد چون به اين فکر مي‌کرد که همانطوري که خودش بهترين تيله‌اش را پنهان کرده بود شايد دختر کوچولو هم مثل او يک خرده از شيريني‌هايش را پنهان کرده و همه شيريني‌ها را به او نداده باشد.
عذاب وجدان هميشه براي كسي است كه صادق نيست. آرامش براي كسي است كه صادق است. - √ The End W
▌► | ► | ◄