سفارش تبلیغ
صبا ویژن

тнЄ ЄИD

خدایا وقتی دلت میگره چیکارمیکنی...؟ میری یه گوشه میشینی... هی با نگات بازی میکنی که...یادت بره میخواستی گریه کنی...؟! یه لیوان آب میخوری که همه ی بغضاتو قورت بدی...؟! اونوقت یادت میاد خدایی وباید تنها باشی؟ خداجون نمیدونی این روزا چقدر خدا بودم..

اولین خاطره سال جدیدمن

"بسم الله الرحمن الرحیم":سلام  میخواستم براتون یک خاطره  نمیدونم خوب یا بد

براتون تعریف کنم امیدوارم خوشتون بیاد :

 

من بعد از اینکه از سفر مشهد برگشتم و به خونمون رفته بودم  از دختر عمم

شنیدم که فامیل های مشهدی شون اومدن

 

عید دیدنی خونشون {فامیلای شوهر عمم هستن خیلی باهاشون آشنا

نیستیم} از طرف خودش منو دعوت کرد خونشون

 

برای نهار منم قبول کردم ورفتم  وقتی وارد شدم دیدم که خیلی شلوغه منم که

آدم خجالتی گفتم ولش کن من نمیام دختر

 

عمه ایشالله یه دفعه دیگه مزاحمت میشم  دیگه اینقد اصرار کرد که من

بالاخره رفتم داخل وبهش گفتم به یه شرط میام

 

اونم اینکه من تو اتاق پذیرایی نمیام بریم تو یه اتاق دیگه دختر عمم قبول کرد

ورفتیم داخل اتاقی که هیچکس نبود بعد دختر

 

عمم ازم با چای  و شیرینی پذیرایی کرد مهمونا هم تو اتق پذیرایی بودند تا

اینکه وقت نهار شد دختر عمم گفت بریم تو جمع

 

مهمونا باید نهار بخوریم بهش گفتم من خجالتی هستم گفت نه باید بیای وگرنه

دیگه نه من نه تو دیگه چاره ای نداشتم

 

خلاصه وقتی رفتیم سر میز نهار یک دختر از همون مهمونای مشهدی رو دیدم

که خیلی خوشگل و ناز  بود خدا میدونه که

 

وقتی دیدمش قلبم یه جور دیگه میزد  و یه حسی داشتم توهمون  حال که نگاه

میکردم اونم نگاه کرد و خنده ای زد  حالا رو

 

چه لحاظ خنده زد برام رو نمیدونم  در حال غذا خوردن همش تو فکرش بودم

که چجوری بهش نزدیک بشم  و ابراز علاقه

 

ودوستی بکنم بعد از اینکه غذا خوردیم هی بهش نگاه میکردم  وت فکر بودم

فقط به یه نفر میتونستم بگم اونم دختر عمم

 

بود به اونم نتونستم بگم چون اون منو خیلی دوست داشت میفهمید که از چه

لحاظ میگم منم دوستش داشتم ولی از لحاظ

 

دختر عمه ای نه چیز دیگه ای .خلاصه فرصت نشد تا اینکه فهمیدم شب بلیط

برای  قطار برای مشهد دارند خیلی داغون

 

شدم که نتونستم درخواستمو بهش بگم وقتی رفتند اونموقع فهمیدم عاشق شدم

ونمیدونستم  وحالا هر موقه که به

 

فکرش می افتم گریم میگیره....

 

دوستان  به اون خدایی که میپرستیم این خاطره ام واقعی بود  و واقعا عاشق شدم

><امیدوارم خوشتون اومده باشه این

 

اولین نوشته من به دستای خودم بود .

 



[ جمعه 92/1/16 ] [ 3:13 عصر ] [ тнЄ ЄИD ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه

متن آهنگ